صبح
نماز
چند خطی قرآن
چند تا شنا
چند دراز و نشست
کمی کش آمدن
نان و پنیر و خیار و گردو
نان و کره و مربای هندوانه
ادامه ی بحث دیشب در مورد "قورباغه بهتر است یا زن" بر سر سفره
خواندن چند صفحه ای کتابی فلسفی-مذهبی
مشایعت روندگان
شستن ماشین
سرودن و خواندن شعری درباره ی "افسون زمان و حصارهایی که باید از آن گریخت" در همان
حین
کمی دیر شده اما ور رفتن با پیچ گوشتی دو و چهار سو و شیشه ی ماشین
رانندگی با سرعتی نسبتاً بالا در همّت و رحم خدا به من و عابرین پیاده
فکر کردن به کارهایی که امروز باید انجام دهم
رسیدن به شرکت
تصمیم گرفتن برای اینکه این را امروز اینجا بنویسم
روشن کردن لپ تاب و انتظار برای دریافت ایمیل های چهار روز گذشته
سلام و احوالپرسی با همکاران و تاکیدم روی این جمله که به ما که خیلی خوش گذشت
لیست ایمیل ها برای مهندس
خواندن کامنت های کاظم
چاره اندیشی برای فضای کم سرور
تماس با رادیولوژی برای عکس دندان
دیدن پیش فاکتور هایی که ۲۰ روز دیر رسیده اند
نوشتن این طائلات

…..

..
.

دیدید؛ نمی گفتم هم فرقی نمی کرد. همه اش همین است. همین.

_______
پ.ن: نفسک راست می گوید: باید رفت؛
پ.ن۲: زمانه هم راست می گوید: شاید دیگر هم نباید برگشت.
پ.ن۳: هوس پیتزا چمن کرده ام.
 

اشتراک/نشانه


۱۱ دیدگاه برای برنامه ی روزانه

  1. كاظم می‌گه:

    منظور همون پیتزا سبزیجاته؟

  2. فرهاد می‌گه:

    سلام
    برنامه ی روزانه ی خوبیه در نوع خودش!
    فقط یه چیزی خیلی مهمه اونم اینه که آدم چیزایی رو که دوست داره بهشون بپردازه در برنامه اش جا بده و این کار سختیه! لااقل برای من!
    یا علی

  3. محسن می‌گه:

    سرور ما هم فضا کم آورده! چاره!؟

  4. سجاد می‌گه:

    اومدم بگم که جای ما رو هم خالی کن پیتزا چمن، که می‌بینم کاظم خیلی واجب‌تره، یک مرام بزار ببرش با خودت :))

  5. بابا می‌گه:

    پنیر،گردو،
    مربای هندوانه،قورباغه،
    حصارهایی که بایدگریخت،
    ماشین وهمت و…
    درکارند
    تاتونانی به کف آری و
    درغفلتی که دچار شده ای نمانی

  6. علي می‌گه:

    خوب به خودت میرسی ها! اون از صبحونه مفصلت، اینم از پیتزا چمن.
    نتیجه بحث؟

  7. رضا می‌گه:

    کاش ساعت هر کاری رو هم کنارش می نوشتی ..
    تو دوربینی که می خواستی رو هنوز نخریدی؟! یه دفعه بد فکر نکنی ها! اصلن منظورم پیتزا چمن و شام و .. نیست ..

  8. نگارنده می‌گه:

    سلام؛
    اتفاقاً به نظر من خیلی هم فرق میکرد، دلیلش مفصله که از حوصله خارجه و ازش صرف نظر میکنم.
    نگفتین اون بحثی که از شب به صبح کشیده شد به نتیجه رسید؟
    اما کلاً برنامه ی جالبی دارین،راستش برنامه ی ساعت اولیه صبح تون خیلی برام جالب بود و یه جورایی تلنگر بود…ما که بعد از نماز تا ۴۰ دقیقه مونده به ساعت شروع کار (۸صبح) میخوابیم.
    یادم اومد که نقل میکرد:
    “هر کس امروزش بدتر از دیروزش باشد ملعون ست و آنکه امروزش مثل دیروزش باشد، مغبون”
    خدا کمک کنه از این دسته ها نباشیم.
    الان که میفکرم میبینم که برنامه ی من اصلاً در حد گفتن نیست…باید کاری کنم…
    – و چرا اینقدر به حرف نفسک (برای ما همان نفس چون کوچک به نظر نمیاد) گوش میدیم؟
    – و زمانه میگه که برنگردیم اما خودش گاهی برمیگردونه…
    آخرم اینکه ممنون که سر زده بودین اما فکر کنم سوالم از عنوان بلاگ همچنان برجاست، الان فکر میکنم همون نفس آباد(به سکون سین) درست تره، تازه این آبادیه این بالا هم حکایت از همین داره(یادمه قبلاً هم یه بار به این نتیجه رسیدم)، بالاخره تلفظ درستش چیه؟ میگید یا میخواید تو خماریش بمونیم؟!البت هر جور راحتید.
    ببخشید که زیادی حرفیدم، هر کس یه طور نظر میده دیگه، منم اینطوری!
    امید که هر روزمان بهتر از دیروز باشه، عملی نه شعاری!
    بازم ممنون.
    حق یار و نگهدار

  9. احسان می‌گه:

    بنظرم برنامه خیلی جالبیه من که حس خوبی نسبت به این برنامه روزانه دارم.

  10. هاست ارزان می‌گه:

    ممنونم بابت مطالب مفیدی که قرار میدید!

پاسخ دهید