شهریور
۴
می
بینی نفسک چقدر اختلاف است؛
من به دنبال راهی ام برای ماندن، و تو به دنبال راهی برای بهتر ماندن،
تو به دنبال راهی برای بالاتر رفتن و من به دنبال راهی برای رفتن،
من از هر چه که می گویند متنفرم و تو به دنبال گفته هایی برای آشنا شدن،
تو اندیشه های بزرگ در سر می پروری و من به اندیشه های کوتاه دل خوش کرده ام،
من دارم کم کم کور می شوم به اطرافم و تو هر لحظه بیناتر،
تو به راحتی از کنار انسانها می گذری ولی من اگر لحظه ای کنارشان بمانم پابندشان می
شوم،
من همین یک چاره را هم ندارم و تو بین چاره ها به دنبال بهترینی ….
_______
نفسک، ماندن بهتر است یا رفتن؟
ماندن، بودن با نفسک، ماندن با دیگران؟
رفتن، نبودن، گذاشتن همه ی آنچه که بوده؟
رها کن؛ رها کن.
گاز بده برو که بنزین قراره گرون بشه…!!
سلام
امیدواری الکی نباید داد! تصمیم با توست! از نفسک هم هیچی نمی فهمم!!!
یا حق
شهید اهل قلم، سید مرتضی آوینی:
جاذبه ی خاک به ماندن می خواند و آن عهد باطنی، به رفتن…
عقل، به ماندن می خواند و عشق، به رفتن…
و این هر دو را خدا آفریده است تا وجود انسان، در آوارگی و حیرت میان عشق و عقل معنا شود