به خدا اگر بخواهم،

دوباره چشمانم را با چشم هایت آغاز می کنم،

ولی چه سود …

نخواسته ام!

همین ماه حک شده در چشمانم،

برای ستاره های هفت آسمان خاطره کافیست …



_______

نه راه رفتن است

نه راه ماندن است

اینها همه به جرم ز عشقت نمردن است

اینها همه به جرم ز عشقت نمردن است

اینها همه به جرم ز عشقت نمردن است …

 

_______

پ.ن: دیوانه ها دو قسم دارند،
آنهایی که مطمئنیم دیوانه اند،
و آنهایی که مطمئنند ما هم دیوانه ایم

اشتراک/نشانه

Tags:



۴ دیدگاه برای ماه حک شده

  1. aso می‌گه:

    سلام آقای شهرستانی عزیز
    سبک جالبی دارید. واقعا زیبا بود، هم شعر و هم این پی‌نوشت فوق‌العاده… آنهایی که مطمئنیم دیوانه اند، … و آنهایی که مطمئنند ما هم دیوانه ایم …
    چه اطمینان غریبی … و این بارش بی‌امان شک …
    پیروز باشید و … روشن بمانید!

  2. همدرد می‌گه:

    اتفاقی اینجا را دیدم. تا خوندم فهمیدم چه خبره چون خودمم…
    اما یه پیشنهاد عاقلانه فکر کن عاقلانه عشق خودش می آید….
    عشقی که از پی عقل می آید ماندگار است اما عشقی که از پی نادانی بیاید با اولین گشودن چشم اگر تبدیل به نفرت نشود سرد می شود سردی ای که از زندگی سیرت می کند
    به هرحال فکر کن عاقلانه فکر کن
    یا علی

  3. نجوا می‌گه:

    میخواند:
    نه پای رفتن
    نه تاب ماندن
    چگونه گویم؛
    درخت خشک‏م؟

    اما بعد هم میخواند:
    خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن
    خوشا مردن؛ خوشا از عاشقی مردن…

    و من مانده ام این وسط…‏

پاسخ دهید