فصل عاشقی گذشته است
ماه عشق رفته است
عشق اندوه بی شمار هستی است
عشق رنج بی کران بودن است

فصل عاشقی گذشته است،
فکر مرگ باش
فکر قبر تنگ و خاک سرد باش
فکر دودمان و درد و رنج باش

فصل عاشقی گذشته است،
مَرد باش
فکر آب و نان و لقمه ای؛
دَرد باش

_____
پ.ن: پریروز تولدم بود …

اشتراک/نشانه

Tags: ,



۱۱ دیدگاه برای فصل عاشقی

  1. نیره می‌گه:

    شاعری ات مبارک. توثیه می کنم حتما یه محفل شعر هفتگی بروید تا شعرهایتان نقد شود و پیشرفت کنید. قبلا سرای اهل قلم سه شنبه ها جلسه داشت. نمی دانم حالا هم هست یا نه.

  2. رضا می‌گه:

    آقا اون اتفاقی که گفتی امسال قراره بیفته چی شد؟!
    مشتاق دیدار

  3. رضا می‌گه:

    سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی؟

  4. نجوا می‌گه:

    یک جایی همین چند وقت پیش سوال کرده بودم؛
    “عاشقی سن داره؟ وقت داره؟ یعنی از سن و وقت ش که بگذره دیگه احتمالِ عاشق شدن نیست؟! بعد این یعنی چی؟!”
    بعد امشب داشتم یه مطلبی میدیدم برای گابریل گارسیا مارکز، یک جایش گفته بود: دقیقا مردم از زمانی که عاشق شدن را کنار میگذارند، شروع به پیرتر شدن میکنند. حالا البته عاشقی کردن و پذیرفتنِ اندوه ش و اینها هم شاید کار هرکس نباشد… نمیدانم…

  5. ستاره می‌گه:

    شاید به نظر تو فصل عاشقی گذشته و باید فکر نان بود، ولی شاید اون یکی دیگه بخواد عاشقی را اون هم به شکل نابش تجربه کنه!!!!!!!

  6. ع.ش.ق می‌گه:

    از اینکه یکدفعه احساس کردم چشمه شعرت میجوشه، یاد سالهای گذشته افتادم و حسودی کردم. فصل جوشش چشمه هات سبز بماند باقی…

  7. افسون گر می‌گه:

    سلام
    تولدت مبارک باشه متولد ماه آبان
    نوشته هات زیبا هستند… فقط می خوانم…
    یا حق

  8. افسون گر می‌گه:

    ببخشید!
    متولد ماه مهر!

  9. خرقه پوش می‌گه:

    به نام زندگی
    هرگز نگو هرگز
    یاعلی

پاسخ دهید