به نام حضرت دوست

محمد آرش مهر

ساعت نه و پنجاه و نه دقیقه شب بود که کاظم زارع بهم زنگ زد؛ فقط از من شماره علیرضا زهدی رو پرسید و من هم شماره رو براش خوندم؛ هیچ چیز دیگه ای هم به ذهنم نرسید.

خیابان بزرگی است موازی با خیابان پاتریس لومومبا، در شهرآرا، با نام شهید آرش مهر؛ پسرش، محمد آرش مهر، یکی از همکلاسی های ما و یکی از ۲۱ای هاست.

ساعت ۲ و ۴۸ دقیقه نصف شب بود که با صدای پیامک بیدار شدم، به گوشیم نگاه کردم، ۶ تا پیامک و یه تماس از دست رفته، یعنی چه خبر می تونه باشه؟ اما فکرم هیچ جای بدی نرفت. علیرضا زهدی ساعت ۱۱ و سه دقیقه بهم زنگ زده بود، مهدی کاظمی پیامک زده بود که "سلام، قضیه چیه؟؟؟" تا اینجا هنوز خواب بودم، هنوز نمی دونستم که پیامک بعدی که می خونم قراره من رو از خواب و از عالم خودم با سرعت زیادی بِکشه بیرون ….

چندین وقت پیش، شاید یکسال پیش، یا دو سال پیش رفته بودم مرکز رشد دانشگاه شریف، که یکی از دوستان دانشگاه شهید بهشتی رو ببینم در حین اینکه داشتم باهاش صحبت می کردم یه اتفاق جالب افتاد، یکی از در اومد تو، که می شناختمش، یه آدم خجالتی که تو مدرسه همه به سادگی و آرامش می شناختنش. سلام و احوالپرسی کردیم، و اینکه اینجا چه کار می کنیم و …، کوتاه دیدمش، اما خیلی خاطرات و حرفا رو برام زنده کرد.

چند وقت بعد که با مصطفی ورمزیار حرف می زدم صحبت از آرش مهر شد، آخه خیلی وقتا اینا پیش هم بودند و با هم درس می خوندن، مصطفی هم خیلی خبری از آرش مهر نداشت.

پیامک بعدی رو علیرضا زهدی زده بود؛ ساعت یازده و چهل و هشت دقیقه شب:
"سلام. شبتون به خیر. یه خبر ناخوشایند، همدوره ایمون محمد آرش مهر رو یادتون هست؟ گویا دیشب حالش بد شده و به رحمت خدا رفته. خدا انشاءالله دوست عزیز تازه درگذشته مون رو غریق رحمت واسعه خودش قرار بده و او را مشمول شفاعت شافعان و پدر شهیدش بگرداند.
تشییع جنازه محمد فردا ۵ شنبه حدود ساعت ۸ صبح در بهشت زهرا. اگر می تونید …….."

دیگه لازم نیست بگم پیامک های دیگه چی بودند؛ غمگین بودند، غمگین. یکی از دوستان و همدوره ای های ما دیگه توی این دنیا نیست. یکی از ساکت ترین و با ادب ترین آدم هایی که توی این دنیا دیده بودم. خیلی دوست داشتم قبل از اینکه بره بازم ببینمش …

خیابان بزرگی است موازی با خیابان پاتریس لومومبا، در شهرآرا، با نام شهید آرش مهر؛ پسرش، محمد آرش مهر، یکی از همکلاسی های ما و یکی از ۲۱ای ها بود.

شادی روح محمد آرش مهر؛ الفاتحه مع الصلوات

اشتراک/نشانه

Tags:



۸ دیدگاه برای محمد آرش مهر

  1. نجوا می‌گه:

    بعد این همه وقت، با چه پستی هم آمدید :|‏
    یک چیزی توی گوشم میگه: آخر الزمان وقتی ست که مرگ در بین جوان ها زیاد میشود… و من از شنیدن خبر مرگِ جوان تر ها، چه قدر حالم بد میشود :|‏
    روحش شاد…‏

  2. Amir Shahmoradi می‌گه:

    علی‌ آقا، امیدوارم که خدا به همه ما و خانواده محترمش، به ویژه مادرش و برادر کوچکترش صبر بده. من از صبح هر بار این صفحه رو باز می‌کنم، اشک در چشمانم جمع میشه.
    هوای برادر کوچکترش رو خیلی‌ داشته باشید، اگه بهشون دسترسی‌ دارید
     

  3. ع.ش.ق می‌گه:

    اصلا هرچی فکر می کنم چی باید بگم به جز سکوت و بغض چیزی نصیبنم نمیشه. یه صدایی هی میگه آرش مهر آرش مهر…

  4. Eiman Raziabadi می‌گه:

    دیشب که ایمیل اومد چند بار خوندم… اما اصلا نمی فهمیدم اش…
    فقط کسی این اسم آشنا رو تکرار می کرد…آؤش مهر!
    انگار به قول علی شیخ پور فقط می شه سکوت کرد!
    برنامه مراسم شون رو اگر تونستید اطلاع رسانی کنید.
    ممنون.

  5. صادق علی مددی می‌گه:

    مراسم محمد امروز ساعت ۱۸:۳۰
    در منزل ایشون
    آدرس: 
    میدان ونک خیابان ملاصدرا خیابان شاد بن بست جویبار برج مروارید واحد L2

  6. c می‌گه:

    جالب درست بعد از خوندن مطلبتان یک جایی اسم شهید آرش مهر رو دیدم همان خیابان موازی

  7. طلیعه و جلاله تیله کن می‌گه:

    علی جان سلام
    ما دخترعموهای بابای محمد آرش مهر هستیم .  از فوت محمد آرش مهر خیلی ناراحت شدیم و خیلی وقت است که از خانواده آرش مهر خبری نداشتیم . می توانی آدرس و تلفن مادر محمد را برای ما پیدا کنی تا ما با آنها تماس بگیریم و به آنها سر بزنیم و تسلیت بگوئیم .

  8. Ali Farajpour می‌گه:

    با سلام مادرش همکار ماستّ کارشناس فیزیو تراپی . اینکه فامیل هستید ولی هیچ نشانی ندارید از خانواده محمد نمی دانم چی بگم.. ولی خبر فوت مهندس را از طریق هین صفحه مطلع شدم و در بیمارستان انعکاسی نداشت. ولی به لحاظ اخلاقی خودم را مجاز به دادن ادرس و نشانی نمی دانم. ولی مادرش انسانی فوق العاده محترم و دلسوز برای بیماران  می باشد خدا روحش را شاد نماید

پاسخ دادن به c لغو پاسخ