نفس آباد

Khosh-nafas on مرداد ۲۹ام, ۱۳۸۷

راست می گویی نفسک، تمام زندگی که عشق و محبت نمی شود، یا اینکه نمی شود زندگی را به محبت گرداند اما؛ اما نفسک بدون آن هم نمی شود. آخر نفسک اینکه می گویی عقل دلیل راه است خوب است اما عقل هم همه چیز نیست، من و عقل، در شب تار چه کنیم، یا […]

اشتراک/نشانه

Continue reading about نیم عقل، نیم عشق

Khosh-nafas on مرداد ۲۲ام, ۱۳۸۷

فرض می کنیم من فردا قرار است بروم. ۱- با تو خداحافظی می کنم. تو هم به همچنین. می گویی در آینده ای نه چندان دور می بینمت. ولی من می دانم احتمال اینکه در آینده هم دیگر را ببینیم تقریباً صفر است. از هم دور می شویم. خداحافظ. خداحافظ.۲- من با تو خداحافظی می […]

Continue reading about سناریو هایی برای خداحافظی

Khosh-nafas on مرداد ۱۴ام, ۱۳۸۷

آرام در اطراف آبادی قدم می زدم و از نعمت بودن و دیدن لذت می بردم که "حق نفس" را دیدم نشسته و زانوی غم در بغل گرفته، مانند مادر مرده ها نشسته ها و به دور دست نگاه می کند. گفتم آدم حسابی وقت جنب و جوش است، وقت لذت بردن از بودنی چندی […]

Continue reading about حکایت بازگشت به تنهایی

Khosh-nafas on تیر ۱۶ام, ۱۳۸۷

درک: (اسم ) نهایت گودی چیزی مانند ته دریا و غیره . ۲ – ته دوزخ ته جهنم . یا درک رسفل ۱ – پایه زیرین . ۲ – ته دوزخ . اسفل السافلین: ( صفت اسم ) ۱ – پست ترین مراتب (: و این مصباح را بحس حیوانی اسفل السافلین است ۰ ) […]

Continue reading about درک اسفل السافلین

Khosh-nafas on خرداد ۲۶ام, ۱۳۸۷

بر مجمعی رفته بودیم، پیری حکایت می کرد و آواز خوانی آواز سر می داد؛ و آن حکایت و آواز چنین بود: هر لحظه به شکلی بت عیار بر آمد ، دل برد و نهان شد هر دم به لباس دگر آن یار برآمد ، گه پیر و جوان شد فکر می کردم مرا می […]

Continue reading about حکایت قاصد و مقصود

Khosh-nafas on خرداد ۱۱ام, ۱۳۸۷

چند وقتی است می خواهم از نفس آباد نقل کنم، از اینجا. آخر می ترسم دیر بشود و کسی نداند نفس آبادی بوده و در آن چه می گذرد. چه آنانی که تا بحال نفس آباد نیامده اند، چه خودمان؛ که معلوم نیست تا چند صباح دیگر نفس آبادمان، یادمان باشد. امروز که داشتم به […]

Continue reading about نفس آباد- نفس آباد

علی on شهریور ۱۴ام, ۱۳۸۶

به نام خدا سلام شروع نفس آباد منّت خدای را – عّز و جّل که طاعتش موجب قربت است وبه شکراندرش مزید نعمت . هرنفسی که فرومی رودممّدحیات است وچون برمی آیدمفّرح ذات .پس درهرنفسی دونعمت موجوداست وبرهرنعمت شکری واجب . از دست و زبان که بر آید                  کزعهده شکرش به در آید   امیدوارم  […]

Continue reading about به نام خدا