تک نفس

علی on اسفند ۳ام, ۱۳۸۹

شعر من بی صدا هرس شده جای وق زدن نیست بی صدا نفس بکش …

اشتراک/نشانه

Continue reading about بی صدا نفس بکش

علی on اردیبهشت ۱۴ام, ۱۳۸۹

Image by cygnoir via Flickr ساعت ده صبح: می خواستم یک مطلب بذارم که چند روزه دارم زندگی می کنم. ساعت ۵ عصر: دیگه نمی تونم یه مطلب بذارم که دارم چند روزه زندگی می کنم چون مطمئناً در بهترین حالت آخرین معنی زندگی کردن شبیه زندگی الآنِ منه. ساعت ۱۰ شب: چند روزه دارم […]

Continue reading about زندگی

علی on اسفند ۱۸ام, ۱۳۸۸

Image by Getty Images via Daylife خوبیه زمین اینه که وقتی روش وایستادی دیگه پایین تر نمی ری، خوبیه آسمون هم اینه که وقتی توشی رو هوایی دیگه، اتفاقی قرار نیست بیفته اما قسمت بد داستان اینه که بین زمین و آسمون مونده باشی، نمی دونم کی ما قراره بیایم زمین، یا بالاخره بریم هوا […]

Continue reading about کماکان

علی on اسفند ۶ام, ۱۳۸۸

چند سال پیش، فراپ*: گفتم: اسم فیلمه چی بود؟ گفت:  “50 First Dates” گفتم: Date یعنی چی؟ یهو همه کسایی که تو اتاق بودن برگشتن منو نگاه کردن. گفت: پس تو زندگی تو به چی می گذرونی؟ _______ پ.ن۱: هنوز فیلم رو ندیدم. پ.ن۲: الان ایران نیست، البته مشغول Date هم نیست!   *نام مکانیست

Continue reading about ۵۰ First Dates

علی on دی ۱۰ام, ۱۳۸۸

Image by Pink Sherbet Photography via Flickr باید بعد از آنکه به بچه هامان نماز و روزه یاد دادیم، به آنها آگاهی بدهیم درباره ی دینمان و خدایمان، که هنگامی که آنان را ۱۴ سالگی یا ۲۱ سالگی رها کردیم خودشان نماز و روزه بخوانند، بدون آنکه مجبورشان کنیم یا به آنها چشم غرّه برویم. […]

Continue reading about آگاهی کودکانمان

علی on شهریور ۲۶ام, ۱۳۸۸

گاهی کسانی که کنار بازی مافیا می نشینند و بازی را خوب نگاه می کنند -شاید اگر شب ها هم چشمهایشان را ببند- خیلی خوب می توانند دزد را از پلیس تشخیص دهند .. اما؛اما تا شرکت کننده بازی مافیا نباشی کاری نمی توانی برای پلیس ها بکنی، فقط باید توی بازی باشی، فقط.  _______ […]

Continue reading about برنده مافیا