علی on اردیبهشت ۲۱ام, ۱۳۹۰

من با یکی از این شعرها بزرگ شدم:

دل خلوت خاص دلبر آمد
دلبر به کرم به دل برآمد
جان آینه جمال جانان
تن خاک دیار دلبر آمد

الان، سال۹۰، اردیبهشت، باید فکر کرد که یعنی چی که "دل خلوت خاص چی چی آمد"، یا اصلا چرا "جان" باید "آینه جمال جانان" باشه؟

اگه از سال هفتاد و چند بگذریم، چند وقته که باید، که می خوام، که بهتره، دیگه اسم و رسم اینجا رو عوض کنم.
پیشنهادات بدهید لطفاً تا اینکه کمی نو نوار بشویم و به سال ۹۰ برسیم.

اما باز برگردیم به سال هفتاد و چند و بعد برسیم به سال هشتاد و چند،
یاد رانندگی تو جاده کویری سبزوار به تهران به خیر،
وقتی همه خوابند و تو داری با آقای سیبیلوی دوست داشتنی رانندگی می کنی.

همینجوریه که الان که یکی رو می بینی که بلده بلند بلند توی جاده، هم پای تو و آقای سیبیلو، پای صد گونه سپاس مظهر رو به رانندگی شبانه باز می کنه، می دونی که باید منتظر شی که به این بیت برسی:
دل خلوت خاص دلبر آمد
دل خلوت خاص دلبر آمد

باید برم دنبال این سوال که چرا بعضی قسمت ها رو توی آواز اینقدر تکرار می کنند
دل خلوت خاص دلبر آمد
دل خلوت خاص دلبر آمد

اما اگه الان از آقای سیبیلو بپرسی چرا این همه تکرار می کردی این ها رو؟ خودش می دونه؟
ایشون هم شوالیه شده، البته شوالیه پارسی، بی نیزه، بی مرکب، بی نوکر …

ولی الان باید اون رو چسبید که بلند بلند داره آواز می خونه، حتی اگه آقای سیبیلو رسیده باشه تهِ نوار

اشتراک/نشانه

Tags:

علی on اسفند ۲۳ام, ۱۳۸۹

الان در روستای بزن آباد توابع قائنات به تکنولوژی اینترنت دست پیدا کردم!

در دفتر ICT روستایی

محل دقیقمون رو از www.jahadi.org پیدا کنید ….

علی on اسفند ۳ام, ۱۳۸۹

شعر من

بی صدا هرس شده

جای وق زدن نیست

بی صدا نفس بکش

Tags:

علی on دی ۹ام, ۱۳۸۹

شهر؛ شهر مردگان
    آسمان کبود
    مهر بی فروغ
    ابرها سیاه
        بی امید بارشی
    دشت ها خموش
        بی امید زایشی

قرن؛ قرن مردگان
    سال ها سیاه
    ماه ها غمین
روزها تباه
        بی امید بودنی
       
شهر من نمان
زودتر بمیر
مرگ حتمی است
عشق رفتنی است
خاک گور ماست
    آنچه ماندنی است …

شهر من ببار
    خیس می شود
        اشک های من
    تازه می شود
        زخم های من
فکر سرپناه
پاک می کند
    فکر مرگ را
        از خیال من

شهر من ببار …

Tags:

علی on آذر ۲۱ام, ۱۳۸۹

ای سرو بلند قامت دوست         وه وه که شمایلت چه نیکوست
مه پاره به بام اگر برآید              که فرق کند که ماه یا اوست؟
بسیار ملامتم بکردند                کاندر پی او مرو که بدخوست
ای سخت دلان سست پیمان     این شرط وفا بود که بی‌دوست
                          بنشینم و ….

 

سلام

محرم است

باید بیشتر فکر کنیم

به آنکه چرا محرم می آید

چرا محرم، محرم شده

و آنکه چرا محرم ماندنی شده …

 

_______

پ.ن: می بینمتان، لیکن شاید مرا نبینید

علی on آذر ۴ام, ۱۳۸۹

تا می رسد به نام تو

سپید می شود

دفتر دلم

 

تا می رسد قلم

به یاد تو

شکسته می شود

نازک دلم

 

به نقطه ی غمت

شروع می شود

دفتر غمم

 

با مُهر بر لبت

تمام می شود

نمی شود

مشق امشبم

 

_______

پ.ن: غدیر مبارک است، پس تبریک فراوان

Tags:

علی on آبان ۲ام, ۱۳۸۹

فصل عاشقی گذشته است
ماه عشق رفته است
عشق اندوه بی شمار هستی است
عشق رنج بی کران بودن است

فصل عاشقی گذشته است،
فکر مرگ باش
فکر قبر تنگ و خاک سرد باش
فکر دودمان و درد و رنج باش

فصل عاشقی گذشته است،
مَرد باش
فکر آب و نان و لقمه ای؛
دَرد باش

_____
پ.ن: پریروز تولدم بود …

Tags: ,

علی on مهر ۱۹ام, ۱۳۸۹

عاقبت جان جهان رفت به راه دگری

عاقبت سخت شد آن نرم دل همچو پری


عاقبت مهر به کام دگران ریخت شرر

عاقبت ماه برفت و نشد از او خبری


عاقبت آنچه نبایست بشد شد ناگه

عاقبت رفت دلش در طلب تازه تری


عاقبت دل به ره عقل به بازی پرداخت

عاقبت هیچ بشد حاصل این بی ثمری


عاقبت یار پری چهره ز دستم پر زد

عاقبت ساکن این خانه بشد در به دری


عاقبت آنچه نبایست بشد شد مردم

به ره عشق نکوشید ندارد گذری

Tags:

علی on مهر ۱۹ام, ۱۳۸۹

مثل ماه می روی زآسمان من

 

شب سیاه می شود کهکشان من

 

مثل اشک می روی از دو چشم من

 

می چکی از دل بی زبان من

 

چون نفس می روی از تنم برون

 

کین حدیث می رود از زبان من

 

دورتر می روی از نگاه من

 

می رود تیرها از کمان من

 

ماهی ام می رود در مسیر رود

 

چون سراب می شود گل ستان من

Tags:

علی on مهر ۱۹ام, ۱۳۸۹

با هرآنچه هست،

 

با هرآنچه نیست،

 

مانده ام که باز،

 

فاش گویمت:

 

رفتنم به توست،

 

ماندنم به توست،

 

هستی ام به توست …

Tags: