کاش
فصل عاشقی گذشته است ماه عشق رفته است عشق اندوه بی شمار هستی است عشق رنج بی کران بودن است فصل عاشقی گذشته است، فکر مرگ باش فکر قبر تنگ و خاک سرد باش فکر دودمان و درد و رنج باش فصل عاشقی گذشته است، مَرد باش فکر آب و نان و لقمه ای؛ دَرد […]
می رسم روزی به این "یک کاش" ها می شود آرام این دل، می شود گرم این تن بی جان می شود روشن ز مهتاب نگاه دلبر جانان باز آرامی بگیرد یک پریشان روح سرگردان روزگاری را که باشی در کنارم گرم و روشن، تا ابد تا انتهای روزگاران …. _______ پ.ن: این ادامه ی […]
کاش آرامی بگیرد این دل بی تاب من کاش سامانی بگیرد روح سرگردان من کاش گرمای وجودت گرم سازد این تن بی جان من کاش مهتاب نگاهت نور پاشد روزگار تار پر تکرار من ….
آخرین دیدگاهها