جاستین کیس
نور را پیمودیم، دشت طلا را در نوشتیم. افسانه را چیدیم، و پلاسیده فکندیم. کنار شنزار، آفتابی سایه وار، ما را نواخت. درنگی کردیم. بر لب رود پهناور رمز رویاها را سر بریدیم. ابری رسید، و ما دیده فرو بستیم. ظلمت شکافت، زهره را دیدیم، و به ستیغ بر آمدیم. آذرخشی فرود آمد، و ما […]
آخرین دیدگاهها