من اینجا خوابیده ام روی تخت. رو به آسمان سقف، نیمه طاقباز و دست هایم را ضربدری به میله ی بالای تخت گرفته ام. این جوری خوابیدن و فکر کردم را دوست دارم؛ شاید به اندازه ی گاز زدن یک سیب سفت. دارم به خودم فکر می کنم؛ به هیکلم. به قدم، به وزنم.
اگر وزنم ۱۵ کیلویی بیشتر بود، رنگ پوستم مقداری سیاه تر و قدّم ۱۰ سانت کوتاه تر بود و هیکلی تر بودم چه می شد؟ وقتی که من روی تختم هستم، تختم ۲ سانت بیشتر پایین رفته است و دست هایم را بیشتر کشیده ام تا ضربدری به میله ی بالای تخت برسد. این قدر هم از آفتاب بعد از ظهر فراری نیستم.
اگر وزنم ۵ کیلویی کمتر بود و رنگ پوستم سفیدتر، قدم ۵ سانت بلندتر بود و ترکه ای تر بودم چه؟
وقتی که من روی تختم هستم، پاهایم را هم به میله پایین تخت گیر داده ام. چون وزنم کم است، تشک تختم راحت تر نفس می کشد و به مردم دیگر هم نصیحت می کند که وزنتان را کم کنید تا سالم تر بمانید؛ تازه راحت تر هم توی قبر می گذارندتان.
اگر من به جای کامپیوتر و کی برد، علوم اقتصادی خوانده بودم، الان که روی تختم دراز کشیده ام و دست هایم را ضربدری به میله ی بالای تخت گرفته ام، توی کتابخانه ی بالای تختم به جای چند کتاب نیمه داستان، چند تا کتاب اقتصاد خرد و نیمه خرد و کمی کلان دارم و روی میزم هم یک دسته چک با ۱۰برگه چک سفید. راستش را بگویم اندازه ی نصف حقوقم را هم زیر تختم قایم کرده ام. تخت من خیلی امانت دار است.
اگر توی دانشگاه به جای نوشتن پروژه برای استادها کمی کار سیاسی کرده بودم الان که من روی تختم دراز کشیده ام و پاهایم به میله ی پایین تخت نمی رسد، به جای یک طبقه سی دی، چند تا مجله ی تحلیل سیاسی توی کتابخانه ی بالای تختم است و روی میز نزدیک تختم هم چند برگه مقاله ی نیم نوشته است. موبایلم هم خاموش است، هی زنگ می زنند و حرف های صد من یه غاز می زنند.
اگر به جای گذراندن چند سال توی دانشگاه بی خیالش شده بودم، الان دست های ورزیده ی کاری ام را ضربدری به میله ی بالای تخت گرفته ام و آرزو می کنم تشک تختم سفت تر باشد تا کمی کمرم احساس کوفتگی اش کم شود. زیر تختم یک پاکت پر پول است که فردا باید ببرم بانک. روی میز نزدیک تختم هم یه ضبط گنده ی سی دی چنجر است که خوب .. خاموش است.
در همین حین که داشتم اینها را به شما می گفتم رفتم یک سیب کوچک زرد از توی یخچال برداشتم و کلکش را کندم. خوردن سیب های زرد سفت وقتی که روی تخت دراز کشیده ام و پاهایم به میله ی پایین تخت نمی رسد خیلی لذت بخش است.
تشک تختم خیلی نرم است. باید یه حالی به فکرش بکنم.

اشتراک/نشانه


۲ دیدگاه برای من، روی تختم

  1. محمد امين می‌گه:

    اگر … اگر … اگر …
    ام تی سه تا فید برای هر صفحه می سازه. فید آر اس اس از همه کامل تره. با ایندکس دات اکس ام ال مشخص میشه.
    یا علی

  2. صبا می‌گه:

    تو و من اگر به جای وقت تلف کردن در مفید می‌ءرفتیم یک جای درست حسابی هر جوری که دستمون و به میله‌های تخت می‌گرفتیم خیلی آدم حسابی تر از این بودیم که الان هستیم (چشمک)
    از آنهایی که گفتی هنوز یه چند نفری موندن مثل رابرت ردفورد

پاسخ دهید