خیلی
دوست داشتم یکی از این پست های "پست شماره ۸۴" یا "مطلب شماره ۸۴" بنویسم.

حال نظر شما بینندگان و خوانندگان و شنوندگان عزیز را به "پست شماره ۸۴" جلب می
کنم:

_______
این روزی پریروزم بود،
… إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ، أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ؟

نمی دانم چرا توی قرآن علائم نگارشی نمی گذارند؟ یه علامت سوال کوچک که ضرری ندارد.

_______
شیوه‌ی نوشین لبان، چهره نشان دادن است
پیشه‌ی اهل نظر، دیدن و جان دادن است

چونکه به لعل‌ش ‌رسی، جان بده و دم مزن
مُزد چنین عاشقی، نقد روان دادن است

_______
چند وقتیه از OneNote مایکروسافت استفاده می کنم؛ خداست! برای کارهای روزمره، مثلاً
یادداشت برداری و چک نویس و جزوه نوشتن و حتی جمع کردن افکار (مثل قدح اندیشه ی
دامبلدور!). خوبیش اینه که دکمه ی Save نداره! امتحانش ضرری نداره: WinKey+Shift+N

_______
معمولاً باید در پست شماره ی ۸۴ کمی مطلب سیاسی و اجتماعی و از این جور به در و
دیوار زدن ها هم داشت پس:

همانطوری که حدس می زدم، خوشحالی رسانه های عمیق آینده نگرِمان خیلی طول نکشید و
بحران مالی جهانی که از آمریکا در آمده بود و در راه سری هم به اروپا زده بود و سپس
به ژاپن رفته بود، یادش آمد و برگشت و نیم نگاهی هم به بورس ما انداخت. [از این جا
اقتصادی داخلی می شود] البته بورس ما هم کم نیاورد و شاخصهای بورس به رقم پایینی
رسیدند که این همه سقوط در یک روز در چند سال اخیر بی سابقه بوده است. [و حالا
اقتصاد جهانی] و از آنجایی که بعضی از غربی ها فکر می کنند مارکس شاید حق داشته و
نظام سرمایه داری غیرقابل کنترل است و دارند به دنبال کتاب های مارکس در بازار می
گردند؛ من پیشنهاد می کنم ما هم برویم کتاب های ابوعلی سینا را بخوانیم شاید چیزی
در مورد اقتصاد ما داشته باشد. نشد هم می رویم کتاب "اقتصادنا" امام موسی صدر را می
خوانیم که فقط از او گم شدنش را یاد گرفته ایم نه اندیشه های دینی و اقتصادی یکتایش
را.
بس است از تحلیل های بی فایده بر می گردم به عالم شعر و عرفان:

_______
ولی قبلش کمی هم درباره ی مسائل روزمره و اینکه دیروز چگونه بود و اینکه امروز
چگونه خواهد بود بگویم:
هفته ی گُنگی داشتم تا دیروز، انگار که این هفته را گذاشته بودند این وسط تا بفهمم
می شود یک هفته بگذرد و حتی در مراحل ابتدایی فکر کردن، اینکه اصلاً آدم باید فکر
کند یا نه بمانم، تا دیروز که اتفاق های خوبی افتاد، گردش زمانه از این رو به آن رو
شد و فعلاً Full Power دارم به طرف جلو می روم، فیلم می سازم، کارهای باقی مانده را
پیگیری می کنم، با این و آن صحبت می کنم و معامله های جدید را جوش می دهم. از
روزمرّگی ها بر می گردیم به عالم شعر و عرفان:

_______
 دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو نهان مکن
چون خمشان بی‌گنه روی بر آسمان مکن
 باده خاص خورده‌ای نقل خلاص خورده‌ای
بوی شراب می زند خربزه در دهان مکن
 روز الست جان تو خورد میی ز خوان تو
خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
 دوش شراب ریختی وز بر ما گریختی
بار دگر گرفتمت بار دگر چنان مکن
 من همگی تراستم مست می وفاستم
با تو چو تیر راستم تیر مرا کمان مکن
 ای دل پاره پاره‌ام دیدن او است چاره‌ام
او است پناه و پشت من تکیه بر این جهان مکن
 کار دلم به جان رسد کارد به استخوان رسد
ناله کنم بگویدم دم مزن و بیان مکن
 ناله مکن که تا که من ناله کنم برای تو
گرگ تویی شبان منم خویش چو من شبان مکن
 هر بن بامداد تو جانب ما کشی سبو
کای تو بدیده روی من روی به این و آن مکن
 شیر چشید موسی از مادر خویش ناشتا
گفت که مادرت منم میل به دایگان مکن
 باده عام از برون باده عارف از درون
بوی دهان بیان کند تو به زبان بیان مکن

_______
و این هم روزی امروزم بود:
فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلاَ تَطْغَوْاْ إِنَّهُ بِمَا
تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ

_______
پ.ن: وقتی روزی زیاد میشه آدمای بی جنبه
قاطی می کنن!

اشتراک/نشانه

Tags:



۵ دیدگاه برای پست شماره ۸۴

  1. رضا می‌گه:

    بسیار صبر باشد تا آن طبیب دل را/ در کوی دردمندان روزی گذر بباشد
    .
    .

  2. آدل هوگو می‌گه:

    سلام
    واقعا چقدر دلم برای بچه های خوب و نازنین بهشتی تنگ شده
    یاد اون روزها بخیر مخصوصا افطاری های دانشکده
    خیلی خیلی یادش بخیر….

  3. صالح می‌گه:

    بابا ما فکر کردیم میری سربازی نگو رفتی شمال ماهیگیری!!
    در مورد این one note office یکم بیشتر توضیح بده به نظرم قابلیت خاصی نداره،شایدم من بی اطلاعم!!!!

  4. نگارنده می‌گه:

    یعنی همه ی این تیپ نوشتن ها باید این جوری عنوان بخوره؟؟؟!!!….راستی خوب بود یه توضیح بیشتری راجع به وان نوت هم میدادین (تو این پست ها این جور توضیحات رو تو پ.ن ها میارن ها!!)….آخرم یه سوال انحرافی و البته تخصصی از شعر:به نظرتون خربزه بوی شراب رو از بین می بره؟..با توجه به مصرع دوم بیت دوم

پاسخ دهید