تقریباً فقط از حافظ
همین رو می خواستم که بگه که گفت:

از دست
غیبت تو شکایت نمی کنم
تا نیست غیبتی نبود لذت حضور

گر دیگران به عیش و طرب شاد و خرمند
ما را غم نگار بود مایه غرور

می خور به بانگ چنگ و مخور غصه ور کسی
گوید تو را که باده مخور گو هوالغفور

حافظ شکایت از غم هجران چه می​کنی
در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور
 


_______
توی تعبیرات فال گونه انتهای غزل نوشته:
آن یار عزیز سفر کرده تا چندی دیگر باز خواهد گشت و نشاط و شادی و امید همراه خود
خواهد آورد. این شادمانی نتیجه ی دعاها و اعتقاد پاک تست.


_______
پ.ن: نمی دونم چه ربطی داره تفسیر شعر به
خود شعر، البته من که اون چیزی رو که باید فهمیدیم.

 

اشتراک/نشانه


۱ دیدگاه برای … تا نیست غیبتی

  1. كاظم می‌گه:

    اوون چیزی که دوست داشتی ، فهمیدی

پاسخ دهید