اینجا نمان، برو
اینجا نمان، برو
این برگ های زرد
این سنگ های سخت
این راه های صعب
یعنی نمان، برو؛

اینجا نمان، برو
این بوسه های مرگ
این چشم های سرد
این دست های گمشده در راه این نبرد،
    این یادهای به جا نمانده از غم این گریز مرگ
این دردهای سخت
این تیرهای تیز
یعنی نمان برو؛

این عاشقانه های تلخ
این جاودانه های پَست
این عاشقان مانده به راه امید هیچ
این عشق های هیچ
این هیچ های هیچ
یعنی نمان به هیچ
یعنی نمان برو؛

اینجا نمان چو من
چون سروهای خشک
چون برگ های زرد
چون ماه های خواب
چون بیدهای لخت
چون سنگ های سخت؛

اینجا نمان برو
چون من که مانده ام
بهر امید هیچ
دنبال یاد هیچ
در کوی یار هیچ
در جستجوی هیچ
اینجا نمان چو من
اینجا نمان برو؛

اینجا نمان که ما
افسون سرد را
رویای مرگ را
در خویش هیچ خویش
آرام، یا که سخت
نه، اندکیش سخت
آسان، کمی سریع
در تار و پود خویش
جاییش داده ایم
در دل سپرده ایم
تابوت مرگ را
در دل سپرده ایم
    در خاک زندگی
با جان سپرده ایم

من اهل ماندم
مشغول ماندنم
ماندن چو ماندنم
در این زمانه است
راه گریز نیست
معتاد ماندنم
ناچار ماندنم

اینجا فسون شده است
نه راه رفتنیست
نه راه ماندنی
لیکن نمان برو
با خود ببر کمی
یاد امید ما
یادی ز آه ما
اینجا چو مانده ایم
بی هیچ مانده ایم
بی عشق و بی نفس
در آرزوی یک
امّید مانده ایم
شاید که رفتن است
این آخرین امید
شاید که ماندن است
آن شهپر سپید

زینجا نرو بمان
زینجا نرو بمان
امّید زندگی
باید که رفت لیک
زینجا نرو بمان
این بندهای سرد
این توبه های سخت
شاید که بشکند
باید که بشکند
زینجا نرو بمان

زینجا نرو بمان
یا آنکه می روی
آرام تر برو
لختی شکسته تر
آرام و بی صدا
آهسته تر کمی
لیکن نمان برو
اینجا نمان برو
 

اشتراک/نشانه

Tags:



۷ دیدگاه برای اینجا نمان، برو

  1. افسون گر می‌گه:

    سلام
    به امید روزهای خوب…
    بچه های دوره شما همه تو کار شعرن؟! چه دوره ی فرهیخته ای!

  2. حميد می‌گه:

    «با این بند داغونم کردی «ناچار ماندنم
    دم شعرا همگی گرم (چشمک)
    اگه از مهدی خبری داشتی اینجا بزن ببینیم
    بعدم در این دوره زمونه هر وقت به قصد کشفی رفتیم از نا کجا آباد سر درآوردیم.

  3. ع.ش.ق می‌گه:

    و تو ای مرغ مهاجر که از این شهر گذر خواهی کرد
    نکند از هوس دانه گندم به زمین بنشینی
    گندم شهر سیاه
    نسلش از وسوسه شیطان هاست
    .
    .
    .
    پیشنهادهای مشترکی از ته دلها بر میاد. اما خدا میدونه که آینده یک انسان در کدوم گوشه این ارض واسعه خواهد بود. فقط امیدم به این آیه است که “ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات انّا لا نضیع اجر من أحسن عملا”

  4. نجوا می‌گه:

    و چو رفتی تو ازین شهر سیاه/ و چو رفتی و رسیدی تو به آبادی نور/ یاد ما را هم از یاد مبر/ یاد آنها در آرزوی یک امید مانده اند…..شعرتان زیبا بود، چند بار خواندمش و هم نوایش شدم…ممنون

  5. به امید ایرانی پر امید می‌گه:

    shere khaili ghashangi bood,vaghean ashkam hengame khoondanesh dar amad,vali fekr konam hamamoon bayad yek kam noore omid ra dar sinehamoon por rangtar konim,harchand midoonam khaili sakhte…movafagh bashid.

  6. رندبازاری می‌گه:

    همراه همسفر مصر دماوند و علم‌کوه و جنگل و کویر و …. سلام
    از اینکه به بازار سر زدی ممنونم. ما همیشه در خدمت قلندرای مست، هستیم، شما اشاره بفرمایید که ما کجا بیایم پابوس، فی‌الفور میایم.
    این شعرت هم واقعاً شعر خیلی خوبی بود، فقط وزنش رو یکی دو جا مراعات نکردی. مثلاً
    این یادهای به جا نمانده از غم این گریز مرگ
    ایشاللا مهدی مقیمی هم زودتر آزاد می‌شه. ما که دعا می‌کنیم. اگه هم که آزادشون نکنن اونوقت ما می‌دونیم و اونا…

پاسخ دهید