یک – پیش یک نماینده
مجلس بودیم، دکترای فلان داشت و فلان دانشگاه درس می داد.
گفتم آقای نماینده، چرا مردم منطقه شما اینقدر اینرسی ایستایی دارند، چرا برای
خودشان کار زیادی نمی کنند؟
گفت: مردم منطقه ی ما یک صفت بد دارند، یک جور قناعت زیادی دارند. ولی من در زندگی
ام یک شعار دارم، همیشه باید پیشرفت کنم. من اصلاً به قناعت اعتقاد ندارم، اصلاً به
قناعت اعتقاد ندارم.
چند دقیقه بعدش که از توی خیابانی که باطری های voice recorder کَفَش ولو شده بود می
گذشتم به خودم گفتم پس این قناعتی که اینهمه توی سرمون می زدند چی بود؟

دو – دکتر داشت می گفت، یک جور از خود بیگانگی زهد پرستی است، اینکه می گویند باید
همه ی علایق ات را ول کنی تا فقط یکی بماند و آن هم پرستش باشد، اینکه همه ی ویژگی
های انسانی را ول کنی، همه لذت هایش را، همه ی علایق انسانی را رها کنی و فقط یکی
را بچسبی، این یکی نوع از خود بیگانگی و یک جور بیماریست. فکر کردم این همه سال، به
این بهانه ها چقدر به علایق و استعدادهایم نپرداخته ام، چقدر لذت های زندگی را از
دست داده ام

سه – می رسم خونه، ساعت ۸ و نیم شبه، اول یه کیوی و یه پرتقال از توی یخچال بر می
دارم تا به لذات شکمی برسم فعلاً بعد هم می رم ورزش می کنم!

چهار – باز هم همان
حکایت همیشگی شیخ

_______
پ.ن: نمی دونستم بازم
رضا دست به وبلاگ شده!
پ.ن۲: احمد رندزاده هم گازش رو گرفته تخته
گاز، البته دلیل نمیشه کیفیتش بیاد پایین
 

اشتراک/نشانه


۷ دیدگاه برای قناعت و فریب

  1. رضا می‌گه:

    با ما قهری؟؟ یا با بلاک ات؟ مشتاق دیدار

  2. رندبازاری می‌گه:

    بامن بی دل تنها شده یارا تو بمان/همه رفتند از این شهر خدارا تو بمان
    سلام علی جون
    چه طوری رفیق؟
    ببین یه برنامه باید زودتر بذاریم یه غلطی بکنیم. مردیم از بس که تهران موندیم…
    به نظرم بد نیست فکر یه سفر به جزایر بکر جنوب باشیم. خیلی هم لوازم خاصی نمی‌خواد. فقط یه طناب کوهنوردی و یه جی‌پی‌اس می‌خواد…
    راستی از کی شدم رندزاده؟

  3. نجوا می‌گه:

    میگفت: “اینجا همه میدوَن که زنده بمونن، کسی دنبال زندگی کردن نیست.” …. حکایت ما هم چیزی شبیه همین شدهریال یاد نگرفتیم هرچیز رو درست و سر جاش به کار بریم (خودم رو میگم ها!) نه کارمون سر جا، نه قناعت مون، نه لذت مون، نه …. شاید آن شعار چنج! رو خودمون باید عملی ش کنیم (; …شاید

  4. نجوا می‌گه:

    اینم که میگید گازش رو گرفته، خب آدم این کنار رو که میبینه یه کم دستش میاد، البته شاید هم چون آن یکی هم نفسان تان خیلی آرام و بی صدا و بریده بریده نفس میکشند… خلاصه یک ماشاءالله ی هم میگفتید که اگه سرعتش کم شد نگیم تقصیر چشمان شما بود (; … به هرحال من که ممنونم از این معرفی

  5. محمد امين می‌گه:

    علی آقا زندگی داره زیر و رو میشه و معلوم هم نیست درست زیر و رو بشه
    بد زمونه ای شده. خوب و بدش معلوم نیست

  6. افسون گر می‌گه:

    سلام بعد از مدت ها
    لذت زندگی رو باید برد… علی آقا دنیا زمان زیادی رو پیش رروی خودش نمیبینه… من میگم ماکسیمم تا ۲۰۲۰ همه چی تمومه…
    و اینکه خیلی خوبه که ورزش می کنی… من اصلا وقت نمی کنم ورزش کنم و تازه وقتی هم وقت داشته باشم نمی دونم چی کار کنم! دست ما رو هم بگیر!
    بیا وبلاگم دو تا سورپرایز برات دارم…
    یا حق

  7. ستاره می‌گه:

    سلام شما که خوب از لذت های دنیا استفاده می کنی ، مانعی هم نداری، دیگه چی می خوای؟

پاسخ دهید