Child outside shop, Tbilisi

Image by Barbara Rich via Flickr


به نام حضرت دوست

کارنامه ی جالبی داشتم امروز، ۱۶۸۴۵ قدم راه رفتم. یک کارنامه ی بهتر هم داشتم که
شامل یک بستنی ۴ قلمبه ای میوه ای مثلاً ایتالیایی، مقداری باقالی مخصوص دستفروش سر
حبیب اله و یک هویج بستنی کاج به همراه همراهان بود، و من از قصد نگفتم دیدن جمع
زیادی از هموطنانم را.

به آگاهی بچه فکر کرده اید؟ یادتان هست وقتی بچه بودید چگونه نسبت به اطراف آگاهی
پیدا می کردیم؟ در آن زمان هر چه که بود را در ذهن خود راه می دادیم و خیلی به این
فکر نمی کردیم که آیا اینها اجازه ی ورود به ذهن و مغز ما را دارند یا نه.

انسان در سنین بالاتر کانال های ورود اطلاعات خود را انتخاب می کند، شیوه ی نگرشش
به ورود اطلاعات به ذهنش عوض می شود و گاهی برای خود مدل ورود اطلاعاتی می سازد که
اطلاعات ناسازگار با آن را که دریافت کند، به خاطر نمی سپارد یا تجزیه و تحلیل نمی کند.
مثال بارز برای این امر این است که می گویند من در ریاضی استعداد ندارم و اصلا به
مسائل آن فکر نمی کنند.

اخیرا هوس ذهن بچگی هایم را کرده ام، آزادانه آن را به روی مسائل بگشایم و بدون هیچ
مانع و فیلتر اضافی ای آن ها را به ذهنم راه بدهم و مسائل را برای خودم حل و فصل
کنم و در فضای ذهنی خود پرواز کنم.

 

Reblog this post [with Zemanta]
اشتراک/نشانه


۲ دیدگاه برای رشد آگاهی ذهنی

  1. نهال می‌گه:

    سلام
    تو بچگی هم فیلتر هست
    مثلا بعضی از بچه ها حرف بد ها از هر جا گلچین میکنن و میگن
    بعضی هام شعر فرقی نداره ترانه است یا یه توپ دارم قلقلیه
    ولی احتمالا تجربه(فیلتر شکنی ) خوبی بوده امروز با بستنی ها

  2. نجوا می‌گه:

    خب با تعریف شما، گویا من هنوز خیلی هم بزرگ نشدم، میذارم اطلاعات مختلف بیاد تو این ذهن، اما خب بعضی وقتا هم که منطقی نمیبینم و حس میکنم آگاهی نیست بلکه فرسایشه، خب میکشم کنار. تازه بچه تر که بودم، مامان اینا بیشتر مواظب بودن هر نوع آگاهی ای کسب نشه، الان اما نه

پاسخ دهید