بعضی
نگاه ها را خیلی دوست دارم، بعضی چشم ها را؛

وقتی داری با جمعی خداحافظی می کنی و می روی، چشم هایت در چشم هایی درگیر می شود و
.. با هم خداحافظی نمی کنید، می رود با چند نفر دیگر خداحافظی کند تا بعد بیاید پیش
شما، می خواهد خداحافظی را عقب تر بیاندازد، حتی اگر یک دقیقه باشد.

آن نگاه را، آن نگاه نیامدن – چون هنوز خیلی زود است – را،  آن چشم های نیامدن را،
خیلی دوست دارم …
 

اشتراک/نشانه


۲ دیدگاه برای نگاه نیامدن

  1. مریم می‌گه:

    گویایی اینجور حرف ها به همین کوتاه بودنشونه…

  2. نجوا می‌گه:

    و نگاه ها، دنیای حرف اند… و چشم ها، که گاهی لو میدهند صاحبان شان را…‏

پاسخ دهید