نفس نفس

علی on آبان ۲۶ام, ۱۳۸۸

یک – پیش یک نماینده مجلس بودیم، دکترای فلان داشت و فلان دانشگاه درس می داد. گفتم آقای نماینده، چرا مردم منطقه شما اینقدر اینرسی ایستایی دارند، چرا برای خودشان کار زیادی نمی کنند؟ گفت: مردم منطقه ی ما یک صفت بد دارند، یک جور قناعت زیادی دارند. ولی من در زندگی ام یک شعار […]

اشتراک/نشانه

Continue reading about قناعت و فریب

علی on آبان ۱ام, ۱۳۸۸

سلام سی اُم مهر سی اُم مهر دوست داشتنی هر چند سخت هر چند عجیب وای که چه افسون کننده است، همین یکی دو روز زندگی، همین یکی دو روز باقی مانده و چقدر عجیب یکی از دوستان در زندان دیگران برگشته از زندان، دیگران بسته به ترس زندان هر کسی راه رهایی می جوید […]

Continue reading about سی اُم مهر

علی on مرداد ۳۱ام, ۱۳۸۸

با یکی از دوستان درباره ی شرایط الان گفتگو می کردم و:من: الان دارم روی خیلی از اون چیزهایی که  قبلاً قبول داشته ام دوباره تحقیق می کنم و دوباره می سازمشون.اون: خیلی از چی ها؟من: خیلی از باورها، قبول داشته ها، اعتقادات ..اون (با تعجب): حتی؟من (با کمی لبخند): روی اون ها هنوز نه؛ […]

Continue reading about بازنگری

علی on تیر ۱۱ام, ۱۳۸۸

زندگیم، زندگیمون، شده مثل فیلم های سینمایی؛ کجاش؟ همه جاش، مثل همه جای همه ی فیلم های سینمایی چندین بار از خودم پرسیده ام که چرا فیلم سینمایی فقط صحنه های خاصی از زندگی قهرمان یا قهرمان هاش رو نشون میده؟ فقط وقتی که تو خیابون داره می ره و از همه جا بی خبره […]

Continue reading about مثل فیلم های سینمایی

علی on تیر ۶ام, ۱۳۸۸

یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود یاد باد آن که چو چشمت به عتابم می‌کشت معجز عیسویت در لب شکرخا بود یاد باد آن که صبوحی زده در مجلس انس جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود یاد باد آن که […]

Continue reading about یاد باد

علی on اردیبهشت ۲۶ام, ۱۳۸۸

درباره سازمان تجارت جهانی و درباره ی قرار دادن مطالب مفید بر روی وب اقتصاد بین‌المللاقتصاد بین‌الملل با روابط اقتصادی میان کشورها سروکار دارد وابستگی متقابل حاصل از این روابط از جهت رفاه اقتصادی اکثر کشورها اهمیت زیاد دارد. روابط اقتصادی میان کشورها با روابط اقتصادی میان بخشهای مختلف یک کشور تفاوت دارد و این […]

Continue reading about سازمان تجارت جهانی

علی on اردیبهشت ۹ام, ۱۳۸۸

بر چهره‌ی گل نسیم نوروز خوش است در صحن چمن روی دل‌افروز خوش است از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست خوش باش و ز دی مگو ،که امروز خوش است اول چند رباعی زیبای دیگر از حکیم عمر خیام بخونید: این قافله‌ی عمر عجب می‌گذرد! دریاب دمی که با طرب می‌گذرد ساقی […]

Continue reading about گویند که دوزخی بود عاشق و مست

علی on اردیبهشت ۵ام, ۱۳۸۸

نور را پیمودیم، دشت طلا را در نوشتیم. افسانه را چیدیم، و پلاسیده فکندیم. کنار شنزار، آفتابی سایه وار، ما را نواخت. درنگی کردیم. بر لب رود پهناور رمز رویاها را سر بریدیم. ابری رسید، و ما دیده فرو بستیم. ظلمت شکافت، زهره را دیدیم، و به ستیغ بر آمدیم. آذرخشی فرود آمد، و ما […]

Continue reading about جاستین کیس

علی on اردیبهشت ۱ام, ۱۳۸۸

به نام خدا سلام عیدتون مبارک! سال نو تون هم مبارک! کمی دیره برای سال نو مبارکی اما عید امسالم با سال های دیگه تفاوت های بسیاری داشت برای همین هم تازه الان تونستم خدمت برسم برای عرض تبریک. امروز یکی پیامک زد: “شما مست نگشتید و از آن بادهههههههه!” دست همه ی کسایی که […]

Continue reading about ۸۸

علی on اسفند ۱۴ام, ۱۳۸۷

چشم های خالی، گوش های خالی، دل های خالی، و شوق بی ثمر بارش نگاه بر لب های تشنه امید آخرین حلقه ی مفقوده است. _______ و باز هم شیخ و آن حکایت همیشگی   شیخ ما را گفتند: که فلان کس بر روی آب می‌رود. گفت: سهل است چغزی (قورباغه) و صعوه‌ای (نوعی پرنده) […]

Continue reading about رسم زندگی